فارس ادز

داستان دنباله دار شش یخدانها - مریم برزویی

 یه داستان صوتی خاص 

(با خوانش خود نویسنده)

از اون داستانها که کلی ذهن تون رو درگیر میکنه
و روزها بهش فکر خواهید کرد

اگر علاقه مند به دریافت رایگان بخشی از داستان هستید از طریق فرم تماس با ما اطلاع رسانی نمایید. 

داستان دنباله دار شش یخدانها - مریم برزویی

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

داستان دنباله دار بهانه-قسمت هشتاد و چهارم

داستان دنباله دار بهانه-قسمت هشتاد و چهارم

ویرایش: 1395/12/20
نویسنده: chaampol
🔻نگاهش را مى دزدد. جرات آنرا ندارد که بگوید هنوز مراحل اولیه اش را هم طى نکرده.
- ما کانتر سو کردیم ... ولى ... وکالش خیلى خبره و آگاه هستن.
با خودش فکر مى کند |جماعت وکیل!|
- فکر مى کنیم اگر یه راه فرار هم باشه ،اونها حتماً پیداش مى کنن.
به دهانش نگاه مى کند که فوق العاده بزرگ ست و فوق العاده فعلا احتمالا چیزى به نام مغز در
سرش وجود ندارد. که اگر داشت، این اراجیف را در برابرش ردیف نمى کرد.
چشمان نافذ و خاکستریش، حالتى از تحقیر به خودشان گرفته.
- جناب استفورد!... در قوانین ... اگر کسى به حد کفایت دقت نظر داشته باشه، حتى اگر چندین
راه فرار وجود داشته باشه ....با درایت اونها رو مى بنده... به علاوه اینکه در قوانینِ من، راه فرارى
پیش بینى نشده.
ملایم ترین توبیخ براى شخصى که به امور حقوقى و شخص او نا آگاه است.
- آقاى راد عزیز! مساله ی زمان مطرحه.
- متاسفم که بگم مشکلات زیادى وجود داره و من زمانِ مورد نظر شما رو ندارم!
در کمال ادب از جاى خود بلند مى شود.
- منو ببخشید ... در صورت لزوم با شما تماس مى گیرم.
با عصبانیت گوشى را بر مى دارد و دکمه اتصال به منشى اش را فشار مى دهد. تقال مى کند که بر
صداى خود مسلط باشد.
- جیسن رو پیدا کن ... اگه شده تا شب اینجا بمونى ، پیداش مى کنى، مى گى هر گورى که هست، تا آخر هفته خودشو مى رسونه اینجا.
|حسابهایش مسدود شده....مردتیکه احمق|
در صورت ممنوع المعامله شدن، امکان فروش کلیه مایملکش، ازش سلب مى شود. و این یعنى
تمام!
وضع اقتصادى کشور ثبات ندارد. البته بحرانها به او مانند بقیه صدمه نزده ولى علت نگرانیش،
کاهش شدید قیمت یکى از سهامهایش است که در صورتیکه طى دو ماه آینده به جاى خودش
برنگردد ، خسارت حاصل ازش، جبران نشدنى ست و از طرف دیگر، دست و پاگیرى تحریمها علیه
ایران که هر روز بر تعدادشان افزوده مى شود.
همین بى ثباتى، در آن طرف کره زمین، نریمان را از پا انداخته و نابود کرده. حالا با هدف و با حرص آمده و مدعى نیمى از دارایى هاى او شده.
امیلى با فنجانى قهوه وارد مى شود.
بلافاصله آن را بر مى دارد. شاید به کمک قهوه بتواند کمى از حجم سردردش را کم کند.
- چى شد جیسن؟!
- هر چى تماس مى گیرم ،تلفنش رو جواب نمى ده.
چنان با حرص، فنجان را روی نعلبکی می کوبد که چند تکه شدنش را زیر انگشتها حس می کند.
براى اولین بار کنترل خود را از دست داده.
از میان تیرگى که جلوى چشمهاش را گرفته، دستهاى امیلى ست که او را به سمت صندلى هدایت
مى کند.
- حالتون خوب نیست ... مى تونید تا رسیدن آمبولانس صبر کنید؟!
نگاهش به سمت دستش می رود. تازه خونى را که از دستش سرازیر است مى بیند. با اشاره ی سر، حرفش را تایید مى کند.
امیلى همچنان دست او را در دست دارد. فشار ملایمى به مچش وارد مى کند و لبخندى به لب مى آورد.
صدای صحبت کردنِ کوتاه او را می شنود که درخواست آمبولانس می کند ....از اینکه در این
شرایط سخت و متلاطم تنها نیست ،احساس آرامش مى کند.



منبع: کانال تلگرام پستچی
امتیاز دهی به مقاله



نظرات   (0 نظر)
مرتب سازی بر اساس:

 
ثبت نظر:
شما می توانید درباره داستان دنباله دار بهانه-قسمت هشتاد و چهارم نظر دهید یا سوال بپرسید:
نام و نام خانوادگی:
کلمات کلیدی: داستان دنباله دار بهانه ، قسمت هشتاد و چهارم ، کانال تلگرام پستچی ، کانال تلگرام ، پستچی ، امریکا ، معامله ، کلیسای قدیمی ، جماعت وکیل ، کانتر