فارس ادز

داستان دنباله دار شش یخدانها - مریم برزویی

 یه داستان صوتی خاص 

(با خوانش خود نویسنده)

از اون داستانها که کلی ذهن تون رو درگیر میکنه
و روزها بهش فکر خواهید کرد

اگر علاقه مند به دریافت رایگان بخشی از داستان هستید از طریق فرم تماس با ما اطلاع رسانی نمایید. 

داستان دنباله دار شش یخدانها - مریم برزویی

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

خواب گل سرخ - قسمت سی و سوم

خواب گل سرخ - قسمت سی و سوم

ویرایش: 1395/12/21
نویسنده: chaampol

محسن فکر میکرد ؛ زندگی در یک اتاق ته شهر ؛ برای من فاجعه است....

گفتم : تو نمی دونی من تو چه شرایطی زندگی کردم !

گفت : پس تو چی می خوای از یه مرد؟!

گفتم : همین که گفتم ؛ پیچک و دیوار!
بدون هم ؛ یه چیزی کم دارن !

گاهی این ؛ سر روی شونه ی اون ؛ میذاره و گاهی اون ؛ سر روی
شونه ی این !

محسن گفت : چه جوری اینو باید بهت ثابت کرد ؟
گفتم : ثابت کردنی نیست...به وقتش ؛ خودش ثابت میشه.

گفت : باید برم پیش حامد ؛...رفت...
روی زمین نشسته بودم ؛ ساندویچ
می خوردم.


پشت سرم ؛ چند مربی با هم حرف
می زدند ؛ حواسشان به من ؛ در آنسوی نرده ها نبود !

یکی شان گفت : محسن ؛ از وقتی این دختر رو دیده ؛ دل به کار نمیده....

تو مسابقات قهرمانی اسکیت ؛ اول می شد ؛...
انصراف داده ابله !

اون یکی گفت : چرا ؟!
دختره ؛ جوابش کرده ؟...
پس یه دخترم پیدا شد که به آقا محسن ما ؛ بگه نه !...
ایول !


یکی دیگرشان گفت : دختره یه جور خاصیه ؛ نه خوشگله اونجوری ؛ نه تیپ میزنه ! ... انگار فقط می خواد بهترین باشه !

محسن یا هرکس دیگه ای ؛ مربیش بود ؛ براش فرقی نمی کرد ؛...عشق رو ؛ تو رفتار این دختر ؛ من نمی بینم والله....

دوست دختر من ؛ اگه یه ربع ؛ فقط یه ربع ؛ از من ؛ بی خبر باشه ؛ بیست بار زنگ می زنه !

اما این دختر ؛ مانا ؛ تو تموم مدتی که تو پیست اسکیته ؛ محسن با بقیه ی مربیا ، براش یکیه !

فقط میخواد از همه یاد بگیره ! بیچاره محسن ؛ سر کاره ؛ بنده خدا !.....

یکی دیگرشان گفت :
چه بی حسه این دختر !..... تمام پارک آخر شب میان ؛ شیرین کاری و اسکیت بازی محسنو ببینن!

اولی گفت : ما که نمی دونیم بچه ها ؛ شاید دختره ؛ یکی دیگه رو دوست داره...

هرچی هست ؛ محسن که بچه های کارناوالو ؛ انقدر آدم کرد ؛ خودش تو بد مخمصه ای افتاده طفلی !

عشق یه طرفه ؛ مثل سگ هار ؛ آدمو گاز می گیره !

ساندویچ در گلویم گرفت ؛ ولی جلوی خودم را گرفتم ؛ سرفه نکردم تا متوجه من نشوند !

اتاقی در جنوب شهر !...
مسخره بود !...چنین چیزی مانع ازدواج من نمی شد...نه ! هرگز !

ناگهان یادم افتاد ؛ روز اولی که محسن را دیدم ؛ فکر کردم ؛ چه جوون خوشتیپه !
باشخصیت هم هست !

چه چیزی ؛ مرا از او دور می کرد !
می دانستم ؛...
می دانستم چه چیزی مرا می راند ! مرا فراری می داد....

درختی بودم ؛ ریشه در خاک...

اما هنوز میوه ای نداده بودم ؛ هیچ کار مهمی در زندگی نکرده بودم !

سختی زیاد کشیده بودم ؛ درس زیاد خوانده بودم ؛ اما میوه هایم کو ؟!
بار زحمت هایم ؛ کجا به دست مردم
می رسید ؟

هنوز برای ازدواج ؛ زود بود! ...


یک بار ؛ فقط یک بار ؛ اگر میوه
می دادم ؛ بعد از آن می توانستم ؛ به پیشنهاد محسن فکر کنم ؛

نه اینکه فکر نکرده باشم ؛ به طور حسی ؛ فکر کنم...

هر چه بود ؛ حس من به محسن ؛ آن حس عاشقانه ای نبود ؛ که محسن به من داشت....

به خانه رفتم.
مریم ؛ در خانه ی ما ؛ گریه می کرد.

گفتم : چی شده ؟!
گفت : دقیقا یه ماه و نیم مونده ؛ تا...

گفتم : می دونم ؛ بعدش ؛ انشالله ازدواج می کنی گلم دیگه...
گریه نداره !

گفت : دکتر گفته ؛ حامد داره کاملا فلج میشه.

گفتم : اگه بشه ؛...تو ؛ باز زنش
می شی؟!

گفت : معلومه ! همه ی عمر ؛ مثل کنیز ؛ کنارش می شینم ؛...

مثل داستان سنگ صبور ؛ هر شب ؛ یه قصه ؛ براش میگم و یه سوزن ؛ از تنش در میارم ؛...

تا اینکه ؛ تموم سوزن هایی رو که
بی حسش کرده ؛ از تنش در بیاد !
طلسم این سنگ شدن قهرمان من ؛ باطل شه !

گفتم : پس چرا گریه می کنی ؟!

گفت : چون ازدواجم ؛ داره نزدیک میشه !
این گریه ی خوشحالیه !

برای اولین بار در عمرم ؛ به حال کسی غبطه خوردم !...

مریم عاشق بود...حامد ، عاشق بود !

پیچک و دیوار ؛ به هم جان می دادند ؛ با هم نفس می کشیدند ؛ روحشان ؛
در هم پیچیده بود ؛ عطرشان ؛ یکی بود....

پایین رفتم.

محسن را صدا زدم ؛ گفتم :
محسن!

ببین..بیا با من مسابقه ی اسکیت بده !
چهره اش درهم رفت...

طوری که انگار وحشتناکترین خبر دنیا را شنیده باشد! ...


هر کی برنده شد ؛ شرط میذاره که چی می خواد ! اون یکی هم باید قبول کنه.....


منبع: کانال رسمی چیستا یثربی
امتیاز دهی به مقاله



نظرات   (0 نظر)
مرتب سازی بر اساس:

 
ثبت نظر:
شما می توانید درباره خواب گل سرخ - قسمت سی و سوم نظر دهید یا سوال بپرسید:
نام و نام خانوادگی:
کلمات کلیدی: داستان دنباله دار ، داستان سریالی ، رمان پیوسته ، چیستا یثربی ، کانال رسمی چیستا یثربی ، خواب گل سرخ ، داستان ، رمان ، داستان کوتاه ، داستان عشقی ، رمان عشقی ، قسمت سی و سوم