فارس ادز

داستان دنباله دار شش یخدانها - مریم برزویی

 یه داستان صوتی خاص 

(با خوانش خود نویسنده)

از اون داستانها که کلی ذهن تون رو درگیر میکنه
و روزها بهش فکر خواهید کرد

اگر علاقه مند به دریافت رایگان بخشی از داستان هستید از طریق فرم تماس با ما اطلاع رسانی نمایید. 

داستان دنباله دار شش یخدانها - مریم برزویی

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

خواب گل سرخ - قسمت سی و یکم

خواب گل سرخ - قسمت سی و یکم

ویرایش: 1395/12/21
نویسنده: chaampol

گفتم : چرا انقدر بیخودی ؛ پای حامد رو وسط می کشی؟ حامد مال من نیست.

گفت : یعنی چی ؟!
اگه مریمو دوست نداشت چی ؟!

گفتم : ما با اگرها زندگی نمی کنیم.
از روزی که فهمیدم ؛ چقدر همو دوست دارن ؛ لحظه ای هم ؛ احساسی جز حس برادری بهش نداشتم.

نمی تونم جور دیگه ای بهش فکر کنم ؛...
حتی نمی تونم توی ناخودآگاهم و خلوتم جور دیگه ای بهش فکر کنم ؛...
اون مال من نیست !

من تعجب می کنم که آدم ؛ ممکنه به آدمایی دل ببنده که مال اون نیستن ! دلبستن عادی منظورم نیست...یعنی بخواد کسی رو تصاحب کنه که بهش تعلق نداره....عشق و تعهد دیگه ای داره!

گفت : تو چی ؟!...تو مال کی هستی ؟

گفتم : من فعلا صاحبم خداست...
فقط ازت وقت بیشتری می خوام ؛...باشه ؟!

می خوام ببینم همین قصه ی خواب گل سرخ رو که میگی چیه !

گفت : کمه ؛ چند خطه !

گل سرخ وقتی به خواب میره ؛ تموم زمستونو می خوابه ؛ تا بتونه دوباره توی بهار ؛ غنچه بزنه و شکوفه بده ؛...
یه زندگی تازه !

فقط زمانی این اتفاق می افته ؛ که یه نفر ؛ تو گلخونه ازش مراقبت کنه ؛...
با تمام وجود ؛ با قلبش ؛...
با حسش ؛...دوسش داشته باشه.

گل سرخ خیلی حساسه ؛...
اگه احساس کنه دوسش ندارن ؛ بهار بعدی ؛ شکوفه نمیده ؛...
میمیره ؛ یخ میزنه...توی خودش یخ میزنه ؛...

و اگه حس کنه که منتظرشن که شکوفه بده ؛
بیدار میشه و شکوفه میده !

داستانی که مادربزرگ من تعریف کرد ؛ راجع به دو تا دختر بود ؛
دختر زمستون و دختر گل سرخ.

اونی که فکر می کردن بیدار میشه ؛ دختر گل سرخ بود ،...
اما برعکس ؛ اون هیچوقت بیدارنشد ؛...
چون باور نکرد کسی دوستش داره یا کسی منتظرشه.

گفتم : حالا کسی منتظرش بود ؟!

لبخند زد و گفت : جوابشو باید خودت پیدا کنی.

به نظر تو ؛ برای دختر گل سرخ ؛ هیچ منتظری نبود ؟

هیچ عاشقی نداشت ؟
حتی یه عاشق به درد نخور ؛ مثل من ؟!
هیچکس نبوده که حاضر باشه به خاطرش بمیره ؟!

گفتم : مردن ؟!
مردن مال قصه هاست ؛ محسن !
چیزی که فعلا لازم داریم ، زندگیه !

خودت گفتی این حرفای رمانتیک ؛ مثل عشق آرمانی ؛ یا مردن بخاطر عشق ؛ توی افسانه ها اتفاق می افته...

بیا به واقعیت برگردیم !


الان تو ؛ محسن ؛ یه معلم اسکیت خوبی و یه رفیق بهتر !

منم یه دختر با هزارتا بدبختی...
مادر مریض ؛ برادر مرده و مینا که الان ؛ مسئولش منم !

کمک لازم دارم محسن !
حامدم که هر روز داره ؛ وضعش بدتر میشه ؛... واقعیت اینه !

الان ؛ تنها کاری که می تونیم بکنیم ؛ اینه که کنارهم ؛ پا به پای هم ؛ دوش به دوش هم ؛ به هم کمک کنیم...

من الان عشق و ازدواج نمی خوام محسن جان !
ازدواج الان چه دردی از من و تو دوا می کنه ؟

من ؛ بودن تو رو می خوام ؛ کمکتو
می خوام...

من الان ؛ یه دوست واقعی می خوام...
یه کسی که بشه بهش اعتماد کرد ؛...
یا جلوش گریه کرد !

اگه هستی ؛ منم هستم ؛ تا آخرش...

و بعد ؛ معلوم میشه گل سرخ این قصه کیه ؟!...
کی فصل بعد ، با امید ؛ چشماشو باز می کنه ؟!

گفت : هستم مانا !
جایی که تو باشی ؛ و به کمک نیاز داشته باشی ؛ منم هستم.

قول میدم زیاد جلو نیام !
همیشه یه قدم ؛ پشتت باشم !...

فقط یه خواهش !

وقتی که باید برم ؛...خودت بهم بگو !


منبع: کانال رسمی چیستا یثربی
امتیاز دهی به مقاله



نظرات   (0 نظر)
مرتب سازی بر اساس:

 
ثبت نظر:
شما می توانید درباره خواب گل سرخ - قسمت سی و یکم نظر دهید یا سوال بپرسید:
نام و نام خانوادگی:
کلمات کلیدی: داستان دنباله دار ، داستان سریالی ، رمان پیوسته ، چیستا یثربی ، کانال رسمی چیستا یثربی ، خواب گل سرخ ، داستان ، رمان ، داستان کوتاه ، داستان عشقی ، رمان عشقی ، قسمت سی و یکم