

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
خواب گل سرخ - قسمت شصت و یکم
به طرف مریم دویدم...
گفتم : باید باهات حرف بزنم. الان !
گفت : الان نمی تونم ! چرا داد می زنی ؟
گفتم : دلم میخواد داد بزنم !
به کسی ربطی نداره ، زندگی خودمه. تاوانشو خودم میدم !
مریم گفت : ساکت... اینجا بیمارستانه !
داد زدم : مگه گفتم گورستانه ؟
تو موقع کما تا صبح با من حرف می زدی !
چی می گفتی ؟
گفت : هیچی ؛ وا !... درددل...
گفتم : مثل چی ؟
یک پرستار ، رد شد. مریم را که دید مکث کرد ؛ انگار لحظه ای شک کرد ! بعد بغلش کرد و گفت :
مریم جون خودتی ؟! چقدر عوض شدی خوشگم!...
مریم گفت : مرسی ،ولی ... معلوم بود که میخواست به نوعی از آغوش او بگریزد .
با چادر ندیده بودمت ! شک کردم ، آخه تو مطب دکتر علوی چادر نداشتی !
اینطرفا ؟
مریم معذب بود.
گفت : مریض داریم دیگه !
گفت : خدا بد نده !
چند سال میگذره؟ از وقتی پیش آقای دکتر کار می کردی ، دیگه ندیدمت.
جلوتر رفتم ، گفتم :
معذرت میخوام.....مریم ، شما پیش دکتری کار می کردی ؟
پرستار گفت : بله ! بهترین دستیار و منشی دکتر علوی بود. وقتی رفت ، دکتر مطبشو بست!
مریم گفت : یه مدت کوتاه بود ، بعد دیگه شوهرم اجازه نداد ، چون حامله شدم.
گفتم : دکتر علوی ، دکتر چی بود ؟
پرستار گفت : عزیزم شما آشنای مریم جونی ؟!
گفتم : همسایه ایم ، خودش ، اما لطف داره میگه مثل خواهرمه ! بالای سرم بود، وقتی مریض بودم !
پرستار گفت : پس چطور بهش نگفتی مریم ؟
دکتر علوی ، بهترین روانپزشک ایران بود ، الان کاناداست.
همه کار بلد بود. از درمان بیماری های روحی ، تا هیپنتوتیزم و ترک اعتیاد و...خلاصه همه چی....
مریم ، منشی و دستیارش بود. درواقع ، مریم خانم ، همه کاره ی اون مطب بود.
محسن جلو آمد و آهسته گفت :
حامد میخواد شما رو ببینه مریم خانم.
الان حالش بهتره. دکتر اجازه داده ، ولی گفته کوتاه !
پرستار گفت : وای ؛ این حامد خان مردانی ؛ قهرمان والیبال ، مریض شمان ؟!
ایول ! یه مرد واقعی ! چه موجود نازنینیه !
من تازه به این بیمارستان منتقل شدم ، شنیده بودم آقای مردانی مریض شدن ، ولی خدا رو شکر ، مثل اینکه خیلی بهترن !
مریم داشت به سمت آی سیو میرفت ...
زن پرستار ، هنوز داشت حرف میزد ، کسی به حرفهایش ، گوش نمیداد .
به مریم گفتم : صبرکن ! نرو...
اول سوالای منو جواب بده.
تو هیپنتوتیزم بلدی ؟
گفت : نه !
پرستار گفت : اختیار داری !
از خود دکتر ، معروف تر شده بود !
مردم بیشتر ، برای مریم خوشگله میامدن ، تا دکتر !
اون موقع لباسای چسبون خوشگلی
می پوشیدی ، یادمه بوی عطرای گرونت ، تا هفت محل می رفت عزیزم !
مریم گفت : شوهر سابقم ، اینجوری دوست داشت.مانتوها رو ، اون می خرید !
پرستار گفت : عجب ! همیشه مونده بودم شوهرت چطوری می ذاره اونجوری بیای بیرون ؟
با اون همه آرایش و مانتوهای تنگ و ساپورتای رنگ رنگی ؟
مونده بودم دکتر علوی خوش تیپ ، چطوری دووم میاره تو رو اونجوری ، کنارش می بینه ؟
الان دیدمت ، شک کردم !
حالا برو ، آقا حامد ، کارت داره !
توی خوشگلو کار نداشته باشن ، کیو کار داشته باشن ؟!
گفتم : وایسا مریم !
دم گوش من چی می گفتی ؟
چرا پیش حامد نبودی ؟ چرا میامدی بیمارستان ؟
گفت : ولم کن !
همه ی ما اشتباهاتی کردیم که باید تقاصشو پس بدیم !
گفتم : اشتباه تو ، به خودت مربوطه ، من چه اشتباهی کردم ؟
گفت : تو با محسن بازی کردی !
گفتم : چی ؟
گفت : ته دلت حامدو دوست داشتی ، می دیدیش سرخ میشدی !
من زنم ، می فهمم !
اما به خاطر اینکه دلش ، پیش من بود ، محسنو بازیچه قرار دادی ! این گناه نیست ؟
منم کاری نکردم ، فقط یه نذر کردم و انجامش دادم !
هم برای تو ، و هم حامد ! من ایثار کردم !...
منبع: @chista_yasrebi_official - کانال رسمی خانم چیستا یثربی
کلمات کلیدی: داستان دنباله دار ، داستان سریالی ، رمان پیوسته ، رمان ، داستان عشقی ، رمان عشقی ، کانال تلگرام خانم چیستا یثربی ، رمان خواب گل سرخ ، دانلود رایگان