فارس ادز

داستان دنباله دار شش یخدانها - مریم برزویی

 یه داستان صوتی خاص 

(با خوانش خود نویسنده)

از اون داستانها که کلی ذهن تون رو درگیر میکنه
و روزها بهش فکر خواهید کرد

اگر علاقه مند به دریافت رایگان بخشی از داستان هستید از طریق فرم تماس با ما اطلاع رسانی نمایید. 

داستان دنباله دار شش یخدانها - مریم برزویی

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

خواب گل سرخ - قسمت شصت و یکم

خواب گل سرخ - قسمت شصت و یکم

ویرایش: 1396/10/8
نویسنده: chaampol
به طرف مریم دویدم...
گفتم : باید باهات حرف بزنم. الان !

گفت : الان نمی تونم ! چرا داد می زنی ؟
گفتم : دلم میخواد داد بزنم !
به کسی ربطی نداره ، زندگی خودمه. تاوانشو خودم میدم !

مریم گفت : ساکت... اینجا بیمارستانه !
داد زدم : مگه گفتم گورستانه ؟
تو موقع کما تا صبح با من حرف می زدی !
چی می گفتی ؟

گفت : هیچی ؛ وا !... درددل...

گفتم : مثل چی ؟

یک پرستار ، رد شد. مریم را که دید مکث کرد ؛ انگار لحظه ای شک کرد ! بعد بغلش کرد و گفت :

مریم جون خودتی ؟! چقدر عوض شدی خوشگم!...
مریم گفت : مرسی ،ولی ... معلوم بود که میخواست به نوعی از آغوش او بگریزد .

با چادر ندیده بودمت ! شک کردم ، آخه تو مطب دکتر علوی چادر نداشتی !
اینطرفا ؟

مریم معذب بود.
گفت : مریض داریم دیگه !

گفت : خدا بد نده !
چند سال میگذره؟ از وقتی پیش آقای دکتر کار می کردی ، دیگه ندیدمت.

جلوتر رفتم ، گفتم :
معذرت میخوام.....مریم ، شما پیش دکتری کار می کردی ؟

پرستار گفت : بله ! بهترین دستیار و منشی دکتر علوی بود. وقتی رفت ، دکتر مطبشو بست!

مریم گفت : یه مدت کوتاه بود ، بعد دیگه شوهرم اجازه نداد ، چون حامله شدم.

گفتم : دکتر علوی ، دکتر چی بود ؟

پرستار گفت : عزیزم شما آشنای مریم جونی ؟!

گفتم : همسایه ایم ، خودش ، اما لطف داره میگه مثل خواهرمه ! بالای سرم بود، وقتی مریض بودم !


پرستار گفت : پس چطور بهش نگفتی مریم ؟
دکتر علوی ، بهترین روانپزشک ایران بود ، الان کاناداست.

همه کار بلد بود. از درمان بیماری های روحی ، تا هیپنتوتیزم و ترک اعتیاد و...خلاصه همه چی....

مریم ، منشی و دستیارش بود. درواقع ، مریم خانم ، همه کاره ی اون مطب بود.

محسن جلو آمد و آهسته گفت :

حامد میخواد شما رو ببینه مریم خانم.
الان حالش بهتره. دکتر اجازه داده ، ولی گفته کوتاه !

پرستار گفت : وای ؛ این حامد خان مردانی ؛ قهرمان والیبال ، مریض شمان ؟!


ایول ! یه مرد واقعی ! چه موجود نازنینیه !

من تازه به این بیمارستان منتقل شدم ، شنیده بودم آقای مردانی مریض شدن ، ولی خدا رو شکر ، مثل اینکه خیلی بهترن !

مریم داشت به سمت آی سیو میرفت ...
زن پرستار ، هنوز داشت حرف میزد ، کسی به حرفهایش ، گوش نمیداد .

به مریم گفتم : صبرکن ! نرو...

اول سوالای منو جواب بده.
تو هیپنتوتیزم بلدی ؟
گفت : نه !

پرستار گفت : اختیار داری !
از خود دکتر ، معروف تر شده بود !

مردم بیشتر ، برای مریم خوشگله میامدن ، تا دکتر !

اون موقع لباسای چسبون خوشگلی
می پوشیدی ، یادمه بوی عطرای گرونت ، تا هفت محل می رفت عزیزم !

مریم گفت : شوهر سابقم ، اینجوری دوست داشت.مانتوها رو ، اون می خرید !

پرستار گفت : عجب ! همیشه مونده بودم شوهرت چطوری می ذاره اونجوری بیای بیرون ؟

با اون همه آرایش و مانتوهای تنگ و ساپورتای رنگ رنگی ؟

مونده بودم دکتر علوی خوش تیپ ، چطوری دووم میاره تو رو اونجوری ، کنارش می بینه ؟

الان دیدمت ، شک کردم !
حالا برو ، آقا حامد ، کارت داره !

توی خوشگلو کار نداشته باشن ، کیو کار داشته باشن ؟!

گفتم : وایسا مریم !

دم گوش من چی می گفتی ؟
چرا پیش حامد نبودی ؟ چرا میامدی بیمارستان ؟

گفت : ولم کن !
همه ی ما اشتباهاتی کردیم که باید تقاصشو پس بدیم !

گفتم : اشتباه تو ، به خودت مربوطه ، من چه اشتباهی کردم ؟

گفت : تو با محسن بازی کردی !
گفتم : چی ؟

گفت : ته دلت حامدو دوست داشتی ، می دیدیش سرخ میشدی !

من زنم ، می فهمم !

اما به خاطر اینکه دلش ، پیش من بود ، محسنو بازیچه قرار دادی ! این گناه نیست ؟

منم کاری نکردم ، فقط یه نذر کردم و انجامش دادم !

هم برای تو ، و هم حامد ! من ایثار کردم !...



منبع: @chista_yasrebi_official - کانال رسمی خانم چیستا یثربی
امتیاز دهی به مقاله



نظرات   (0 نظر)
مرتب سازی بر اساس:

 
ثبت نظر:
شما می توانید درباره خواب گل سرخ - قسمت شصت و یکم نظر دهید یا سوال بپرسید:
نام و نام خانوادگی:
کلمات کلیدی: داستان دنباله دار ، داستان سریالی ، رمان پیوسته ، رمان ، داستان عشقی ، رمان عشقی ، کانال تلگرام خانم چیستا یثربی ، رمان خواب گل سرخ ، دانلود رایگان