فارس ادز

داستان دنباله دار شش یخدانها - مریم برزویی

 یه داستان صوتی خاص 

(با خوانش خود نویسنده)

از اون داستانها که کلی ذهن تون رو درگیر میکنه
و روزها بهش فکر خواهید کرد

اگر علاقه مند به دریافت رایگان بخشی از داستان هستید از طریق فرم تماس با ما اطلاع رسانی نمایید. 

داستان دنباله دار شش یخدانها - مریم برزویی

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

داستان دنباله دار-نیمه گمشده-قسمت هفتم-بخش سوم

داستان دنباله دار-نیمه گمشده-قسمت هفتم-بخش سوم

ویرایش: 1394/10/13
نویسنده: chaampol

فرصت را غنیمت شمرده و‌ سریع کله کردم‌ طرفش که مثل برق گرفته ها پرید عقب و پایش گیر کرد به تردمیل و از آنجایی که تردمیل روشن بود افتاد رویش و مثل تف چسبید کفش. همان جا ایستادم. گفتن نداشت که یک همچین فرهادی‌ با آن دبدبه و کبکبه و هیکل غول و تمام عضله وقتی بیفتد، خب خیلی چیزها باهاش می افتند. با افتادنش کل باشگاه جوری تکان خورد که من از وسط سالن پرت شدم دم در و یکی از آدامس هایم هم ‌شوت شد دو متر آن ور تر. آن یک آدامس باقی مانده را به دندان گرفتم و تا سر حد مرگ جویدمش.
صحنه خیلی بدی بود. فرهاد همراه با تردمیل‌ عقب جلو می رفت. دستش را گرفت به لبه قفسه پشتی که بایستد اما خب حتما شنیدید که می گویند پیشونی منو کجا می شونی. بختش شوم بود و بخت شوم کجا، ایستادن کجا. بخت برگشته همین که دستش را گرفت به قفسه چند تا دمبلی که آن رو بود سُر خورد افتاد رو شکمش و به تبع آن هرچه وزنه و کوفت و زهرمار بود در چشم بر هم زدنی ریختند رویش و در کسری از ثانیه از فرهاد فقط صدای ناله ای ماند که زیر هزاران وزنه و دمبل و پیسبیلک های دیگر گم شد و آن هم بعد از چند لحظه قطع شد. حالا این بود که اگر خودش را قطعه قطعه هم می کرد، ناخنِ انگشت کوچک آرنولد هم نمی شد.
همه ایستاده بودند و نفله شدن فرهاد را تماشا می کردند. دریغ از یک نفر که خودش را تکان دهد برود ببیند نتیجه چه شد؟ زنده است یا مُرد؟ بالاخره تکلیف من چیست؟ بایستم یا بروم؟ بغضی خِرِ گلویم را چسبید. نه فکر کنم باز بی فرهاد شدم، باید بروم. آدامسم را در شوک ترکاندم و دست به موبایل شدم «سامیارم؟» بقیه هم مانند من در شوک بودند ولی فرهاد جان سگ داشت انگار. با کمال ناباوری دیدیم دست که چه عرض کنم لاشه دستش را با هر بدبختی بود از زیر وزنه ها در آورد و فاتحانه تکان داد که یعنی من هنوز زنده ام.
یک دفعه بدنش را جوری تکان داد که بیشتر وزنه ها از رویش افتادند و من در کمال تعجب دیدم از آن هیکل عضله ای چند پاره استخوان و چند تکه باد شده بیشتر نمانده! انگار یکی در آن تکه ها فوت کرده و باد شدند. ای بخشکد این شانس. این هم که آمپولی بود. عضله اگر عضله بود که به این راحتی به فنا نمی رفت. خب وقتی خودتان را با یک مشت پودر و قرص و آمپول و این آت آشغال ها باد می کنید همین می شود دیگر. اما از شما چه پنهان برای من این ها مهم نبود. برای من همین بس که او فول عضله یا چهار پاره استخوان، هنوز فرهاد بود.
باز دست به موبایل شدم «سامیار برو به درک» هنوز دکمه ارسال را نزده بودم که فرهاد باز دستش را گرفت به قفسه. حیا نداشت از دفعه پیش عبرت بگیرد. حقش بود نفله شود. فشاری به قفسه آورد و خواست بلند شود که باز پیشونی منو کجا می شونی. از آخرین طبقه قفسه میله ای مثل میله بارفیکس سُر خورد و صاف افتاد رو گردنش و در یک آن خونی بود که همه جا پاشیده شد.
تقریبا نفس های آخرش را می کشید که حس کردم یک‌ چیزی رویم سنگینی می کند. پیگیر که شدم فهمیدم نگاه شاگردهای فرهاد است. همه در کمینم نشسته بودند و با چشمان به خون نشسته مرا نگاه می کردند. آب دهنم را با صدای بلندتری قورت دادم «گفتم عقب غروب می کنه»
دست هایشان از عصبانیت مشت شد. در مرحله خرناس کشیدن بودند که آدامسم را شوت کردم یک ور و کله کردم سمت پله ها. مثل ببر زخمی پشتم می دویدند. انگار چه کار کرده ام!!! یک فرهاد بود دیگر، ارث پدرِ پدر سوخته تان را که ازم طلب ندارید. اصلا این دکمه غلط کردن کجاست... بزنم بگویم غلط کردم آرنولد ارزانی خودتان من به همین سامیار قانعم. پیشانی ست دیگر... دوست دارد زوری مرا پیش سامیار بنشاند... موبایلم را چسبیدم. پیام کذایی چند لحظه پیش را پاک کردم. دستانم تندتر از پاهایم روی صفحه موبایل جُنبیدَند «سامیـارم؟؟ درد عجیب من کیه»
ادامه دارد...


منبع: کانال تلگرام پستچی به قلم خانم مهرناز_ج
امتیاز دهی به مقاله



نظرات   (0 نظر)
مرتب سازی بر اساس:

 
ثبت نظر:
شما می توانید درباره داستان دنباله دار-نیمه گمشده-قسمت هفتم-بخش سوم نظر دهید یا سوال بپرسید:
نام و نام خانوادگی:
کلمات کلیدی: پیشونی منو کجا میشونی ، داستان دنباله دار ، نیمه گمشده ، قسمت هفتم ، بخش سوم ، کانال تلگرام ، پستچی ، خانم مهرناز ، ج ، تردمیل