

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
📢 روزی رود کوچکی عزم سفر کرد. از کوه و چشمه خداحافظی کرد و با شور و نشاط سفر خود را آغاز کرد تا به اقیانوس برسد. در سر آرزوهای بزرگی می پروراند. کمی که گذشت، رود در حالی که غرق رویاهای خود بود، سرش محکم به تخته سنگی خورد. عصبانی شد گفت:« تو از کجا پیدایت شد.» با تمام قدرتش به سنگ فشار آورد، اما فایده ای نداشت. خسته که شد کلی بدو بیراه به تخته سنگ و شانس و اقبال و... گفت. هرچه نشست تا کسی به کمکش بیاید، فایده ای نداشت.
🔅هرکاری کرد فایده ای نداشت، کمی آرام گرفت و خود را رها کرد. خیلی راحت از کنار سنگ عبور کرد. به همین سادگی. کمی بعد دوباره به تخته سنگ های کوچک و بزرگ دیگری برخورد کرد.🔅
🔅اما او یاد گرفته بود، علاوه بر تلاشی که می کند و راه را می پیماید و موانع را از سر راه بر می دارد، جاهایی نیز باید خیلی خونسرد راهش را کج کند و از کنار موانع بگذرد و به راهش ادامه دهد.
💥اینگونه بود که رود کوچک به سلامت به اقیانوس رسید.
📯نتیجه :
بیشتر وقت ها متوجه نیستیم که بهترین و سریع ترین راه برای رسیدن به اهداف این است که موانع سر راهمان را دور بزنیم و هیچ مانعی در دنیا بزرگتر از خودمان نیست.
منبع: 🔔 🔆 اسپنسر جانسون 🔆جلد سوم کتاب خودت باش
کلمات کلیدی: موانع راه ، خودت باش ، کتاب خودت باش ، جلد سوم کتاب خودت باش ، اسپنسر جانسون ، رود ، چشمه