

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
رمان آرزوهای محال ماتیسا - پارت 2
تندى دستشوزیرزانو هامگذاشتو با دست دیگش زیرکمرموگرفت و بلندم
کرد.
انداختم توماشین و سریع سوار شد.
دلیل عجلش رو نمی دونستم.
فقط گاز می داد و می رفت.
-چرا انقد تند می رى؟
-میتونی دهنتوبندى؟
-هوووى مؤدب باشا.
بی تفاوت به حرفمن موبایلشودراورد و شماره یكی روگرفت.
-الو سامیار اینا هنوزدنبالم میان.
تصادفم کردم.
یهکارى کن.
وایسا ببینم چرا چند تا ماشین شدن.
رو به من کرد وگفت:
-اینا دنبال توان؟
بی تفاوت سرمو برگردوندم و جوابی ندادمکه پاشوروگاز فشار داد.
_Matisaماتیسا
به شدت بارون می اومد.
ماشین رو با سرعت می روند که تو ى فرعی پیچید.
داد زدم:اشتباه رفتی.
-میشه ببندى؟
-گفتم مؤدب باش.
-آخه تو ازکجا پیدات شد؟
کم خودم دردسرداشتم توام اضافه شدى.
پیچید تو جنگل.
-چی کار می کنی؟
-استتار.
-چی؟
-می بینم که ادبیاتتم ضعیفه!
-نگفتم معنیش رو نمی دونم.
کجا می خواى استتارکنی؟
جواب نداد وگاز داد و یه راست رفت سمت بوته ها.
جیغ زدم و چشم هاموبستم و دستام رو روشون گذاشتم ولی اتفاقی نیافتاد.
چشم هامو بازکردم و الى انگشتام رو بازکردم.
همه جا تاریك بود.
متوجه شدمکه داره می خنده.
-ترسو ى بیچاره.
با این شهامتت از خونه فرارکردى؟
زرشك این چی گفت؟به من گفت دختر فرارى؟
به من گفت ترسو؟
این چی می دونه از من.
خیلی بیجاکرد.
باغرورگفتم:
-کی گفته من از خونه فرارکردم؟
با قیافه ى حق به جانبی گفت:
-پس این سدداعت این جا چی کار می کنی که یهومی پرى وسددط جاده جلو
ماشین مردم؟
-دلیلی نمی بینم توضیح بدم.
-باشه خوشومدى به اندازهکافی سوارى گرفتی.
به در ماشین اشارهکرد.
-پیاده شو.
-نمی شم.
چینی به پیشونیش انداخت.
-پیاده سریع.
ا اگه پیاده می شدم
مسلما پیدام می کردن.
واى خدا.
-چرا اونوقت؟
من درد دارم.
زدى بهم تازه طلبكارى؟االن کجا برم؟
منبع: کانال تلگرام رمانکده
کلمات کلیدی: رمان آرزوهای محال ماتیسا ، پارت 2 ، قسمت دوم ، قسمت دو ، قسمت یکم ، کانال تلگرام رمانکده ، کانال تلگرام ، رمانکده ، کانال ، تلگرام ، رمان ، آرزوهای محال ماتیسا ، آرزوهای محال ، ماتیسا